سحر ملکی ::
سه شنبه 88/10/15 ساعت 10:34 صبح
نامه دوست پسری سنگدل به دوست دخترش
- محبت شدیدی که صادقانه به تو ابراز میکردم
-دروغ و بی اساس بود و در حقیقت نفرت من نسبت به تو
- - روز به روز بیشتر می شود و هر چه بیشتر تو را می شناسم
- به پستی و دورویی تو بیشتر پی میبرم و
-این احساس در قلب من قوت میگیرد که بالاخره روزی باید
- از هم جدا شویم و دیگر من به هیچ وجه مایل نیستم که
- شریک زندگی تو باشم و اگرچه عمر دوستی ما همچون عمر گلهای بهار کوتاه بود اما
- توانستم به طبیعت پست و فرومایه تو پی ببرم و
- بسیاری از صفات ناشناخته تو بر من روشن شد و من مطمئنم
- این خودخواهی ، حسادت و تنگ نظری تو را هیچ کس نمیتواند تحمل کند و با این وضع
- اگر ازدواج ما سر بگیرد ، تمام عمر را
- به پشیمانی و ندامت خواهیم گذراند . بنابراین با جدایی ازهم
-خوشبخت خواهیم بود و این را هم بدان که
- از زدن این حرفها اصلا عذاب وجدان ندارم و باز هم مطمئن باش
- این مطالب را از روی عمق احساسم مینویسم و چقدر برایم ناراحت کننده است اگر
- باز بخواهی در صدد دوستی با من برآیی . بنابراین از تو میخواهم که
- جواب مرا ندهی . چون حرفهای تو تمامش
- دروغ و تظاهر است و به هیچ وجه نمیتوان گفت که دارای کمترین
- عواطف ، احساسات و حرارت است و به همین سبب تصمیم گرفتم برای همیشه
- تو و یادگار تلخ عشقت را فراموش کنم و نمتوانم قانع شوم که
- تو را دوست داشته باشم و شریک زندگی تو باشم
و در آخر اگر می خواهی میزان علاقه مرا به خودت بفهمی از مطالب بالا فقط متن های قرمز را بخون !!!
نوشته های دیگران()